ساینا و ویونا

خواب

پریشب خوابشونو دیدم......... هم ساینا و هم ویونا.............. آخ که دلم چه قدر براشون تنگ شده............. تازه تو خوابم ساینا یه گربه ی زشتم داشت.......... که همه چیزمونو سوراخ کرده بود................................ ولی شاید ساینا رو یه هفته دیگه ببینم............................ همین دیگه................................... ...
7 مرداد 1391

داستان اسبابازی ها

  وودی گاوچران ، اسباب بازی محبوب اندی بود . او به همراه اسلینکی ( سگ عروسکی ) ، رکس ( دایناسور ) ، پوتیتوهد ( کله سیب زمینی ) ، خوکی به نام ( هم ) و سایر اسباب بازیها در اتاق خواب اندی زندگی می کردند . این اسباب  بازیها استثنایی بودند . آنها وقتیکه هیچکس در اطرافشان نبود ، جان می گرفتند . یک روز وودی همه اسباب بازیها را صدا زد و به آنها گفت : اندی و خانواده اش به زودی اسباب کشی می کنند و به همین دلیل است که اندی امروز تولدش را جشن می گیرد . اسباب بازیها نگران شدند . جشن تولد برای آنها ، به معنی ورود اسباب بازیهای جدید بود . چه اتفاقی می افتاد اگر اندی اسباب بازیهای جدیدش را بیشتر از آنها دوست می داشت ؟ رکس با ناراحتی گفت : یکی ا...
6 مرداد 1391
1